تاراجوووون عسل مامانتاراجوووون عسل مامان، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره
بابامحمدبابامحمد، تا این لحظه: 50 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره
مامان منیرمامان منیر، تا این لحظه: 41 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره
پیمان آسمانی عشق پیمان آسمانی عشق ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

برای تارای مامان و بابا

برای ی دونه دختر ناز مامان

سلام عشق مامان  منو ببخش کمی درگیر مامان جون بودم بعد حاجی بابادیگه باید هواشو داشتم عزیز دلم  امروز اگر خدا بخواد برات مینویسم شیطونک خانم امروز اول محرم سال 93 ساعت 8 شب عزیزم شما بالاخره بعد از هشت ماه رضایت دادی شیشه شیربخوری  ک مامانم توش آی میوه میریزه و بهت میده همچنان ب لپ تاپ مامان علاقه داری و الانم ک داری رو صفه کلید میزنی خب بریم سراغ شیرین کاریهاتون  از همه مهمتر امروز بود ک برای اولین بار 4 ساعت بی وقفه خوابیدی من هم ک از فرصت استفاده کردم زی و خوابیدم  علاقه عجیبی ب  تلویریون پیدا کردی خصوصا تبلیغ خوردنیها  مثلا پفک ک تبلیغ میکنه شرو میکنی ب نشان دادن هیجانا...
4 آبان 1393

حاجی بابا هم رفت

سلام گلکم خوبی ؟ مامان اصلا اصلا  و خوب نیس ی هفته اس ک خوب نیس اصلا عزیزم  این روزا من و مامان جون و خاله ها و همه همه در ماتم ازدست دادن حاجی باباییم همه میخندیم اما در دل گریه  میکنیم باورش برام خیلی مشکله عزیزم پدربزرگها و مادر بزرگها خاطرات سبزکودکی ان و با رفتن شون میفهمی  ک کودکیت خیلی دور شده نمیدونم ولی خیلی سخت میشه نوشت این اتفاق غم بار رو  هفنه پیش چهارشنبه من وتو رفتیم پیاده روی و روز خوبی داشتیم  روز 5 شنبه بابا شب کار بود خیلی زود ناهارم رو آماده کردم و بعد کلی باهم بازی  کردیم  ساعت 2 بود ک خاله مهناز بهم گفت ک حاجی بابا 12:30 ب رحت خدارفته  بعد از دخترداییم...
10 مهر 1393

شروع ب نشستن بدون کمک

سلام عزیز دلم میبینی مامان مجبوره چن تا پست باهم بزاره تا برسیم ب الان روزهای اولی ک میزاشتم بشینی خیلی زود غش میگردی حالا هرطرفی ک میشد  بین خودمون بمونه جن دفه هم کمی باشدت خوردی زمین و قلبم وایستاد ولی ب قول  بزرگترا بچه هی بازمین خوردن بزرگ میشه دیگه. اما بالاخره درست در شب تولد هفت ماهگیت تونستی یک ساعت بی وقفه بشینی هورا مبارکت باشه ب سلامتی .     ...
10 مهر 1393

رویش اولین مروارید های تارا

سلام عشق مامان  خوبی گلکم ؟قربونت بره مامان ک هرروز شیرین تر از روز قبل میشی و مامان عاشق تر گلم شما در تاریخ 28 شهریور 93 همزمان دوتا دندون پایینی رو ب سلامتی در آوردی  کمی اذیت شدی ولی بلاخره صاحب دندون های خوشگلی شدی  مبارکت باشه بناب دلایلی ک در پست های بعدی میگم نشد برات دندونی بگیرم راستش خیلی دلم میخواس مهمونی بدم ولی خب خدا نخواست  الانم ک دوتا بالایی ها اودن تو لثه و دوباره نق میزنی از درد الهی فدات بشه مامان ایشالا با دندونات لقمه حلال و سالم و مقوی بخوری         ...
10 مهر 1393

خرید ها و کادوهای تبریزاونم با تاخیر

این لباس هدیه دختردایی مامان دستش درد نکنه           این هدیه دایی مامان دایی حسین                        اینم هدیه خاله الهام و آیلار                 اینم کادوهای مامان و بابا                                                 ...
2 مهر 1393

کادوی روز دختر با تاخیر

سلام عزیزم ببخش  من و بابایی کادوی روز دختر برات با تاخیر خریدیم فقط امیدواریم ک دوسش داشته باشی  عزیز دل مامان ی دونه دختر گل مامان  فدای تو بشم ایشالا سال بعد سروقت کادوتو می خریم قربونت برم ...
2 مهر 1393

تارادر نمایشگاه گل و گیاه

سلام ب دختر گل مامان  خوبی عزیزکم  مامانم خوبه امروز اگر خدا یاری کنه خیلی چیزا برات مینوسم نمیدونی ک تو این چن وقت خیلی اتفاقا برات افتاده اما یک روز جمعه در شهریور 93 با خاله ها برنامه ریختیم ک بریم نمایشگاه گل گیاه ک تو پارک شهید  چمران کرج برگزار شد و خیلی عالی  بود مثلا میخواستیم از تو عکس بگیریم اما شما همش خوابیدی  اون روزا کمی  هم مریض بودی و بی حال  کل نمایشکاه هرکسی تور ودید ازت خوشش اومد همه فکرمیکردن تو دختر ژاپنی هستی !!! حالا فقط چن تا عکسی ک شد بگیریم رو برات میزارم     دوتا عکس دیگه ات رو هرکاری میکنم نمیشه بزارم!!!!!!!!!!!!!...
2 مهر 1393

Tara

سلام به همه دوستای گلم و دختر نازم تارا باید منو ببخشید ک خیلی دیر اومدم راستش خیلی سرم شلوغ بود و نت هم مشکل داشت ب سرعتی باور نکردنی فصل تابستون تموم شد  و مهر از راه رسید اولین تابستونی ک با تارا گذروندم تا حدودی سخت ولی پراز خاطره بود نی نی خوشکل مامان اولین پاییز زندگیت مبارک مامانی عاشق فصل پاییزه این فصل هزار رنگ و ایشالا پراز بارون  خلاصه نمیدونم از چی برات بنویسم عزیزم  امروز تقریبا بعد 5 روز اومدیم خونه خودمونیم !!!!شما خوابیدی منم سعی میکنم تند و تند  بنویسم امروز ک تا حالا سعی کردیم استراحت کنیم البته صب کلی باهم بازی کردیم  میخواستم ببرم...
2 مهر 1393