وقتی نی نی ناز مریض میشه.....
سلام نی نی جووووووووووونم
منو ببخش ک اینقدر دیر اومدم جیگرمامان شما سخت مریض شده بودی ومنم حسابی مشغول شما بودم دورت
بگردم عزیزکم
الانم با این ک از خستگی نا ندارم ولی می نویسم
راستش ازوقتی از مسافرت برگشتیم یا تو مریض شدی یا من
نمیدونم چرا ولی یک ماه اخیر خیلی سخت بود برامون دخترگلم
اوایل ک شبا باگریه های بلند و جیغ از خواب بیدار میشدی یعنی اصلا نمیخوابیدی ک بیدار شی باید انقدر صدات
میزدم تا بیدار میشدی و آروم
خلاصه یک شب تو هفته پیش دیگه کلا شبو نخوابیدی صبش بابایی دیگه عزمش رو چزم کرد ک بریم دکتر
ببینیم نی نی چی شده خب
رفتیم دکتر گفت ظاهرا سالمی ولی سونو نوشت تا ببینه معده ات مشکل داره یا نه
قرار شد فرداش بریم
صب روز بعد ک بابابیی رفت سرکار بازم با گریه از خواب پاشدی اما نه شیر خوردی نه غذا فقط جیغ میزدی
منم ترسیده بودم بعدم شروع کردی ب بالا آوردن بعدم دچار اسهال شدی
واااااااااااااااااااااااییییییییییییییییییییی بازم من تنها بابایی فرودگاه
ظهر بردمت دکتر دیگه رمقی نداشتی عزیزم
رفتیم کلی شرح حال دادم دکتر گفت سرماخوردی اونم عفونی
بک عالم دارو با دوتا آمپول نوشت اومدیم داروها رو گرفتیم
بدترین شرایط وقتی بود ک امپول زدی توگریه من گریه بگردم عزیرم
تا 4 روز لب ب غدا نمیزدی نه شیر نه غذا فقط او ار اس میخوردی
کم کم شیر خوردی بعدم کم کم غذا
اخرش بردیمت پیش ی دکتر سنتی ک ببینه تو گلوت غذا مونده یانه اونم گفت چیزی نیس ولی از پشت
گردنت یک رگی رو محکم کشید کشیدن همانا و نیم ساعا خوا بدون گریه شما همانا
کلی اروم شدی از پیش اون خانم اومدیم
بهرحال روزهای آخر ماه هفتم رو سپری میکنی خبری از دندون نیس
کماکان از صدای بلند میترسی
می تونی کمی بدون کمک بشینی
بیشتر صدا رو تقلید میکنی
عاشق آواز خوندن منی
تو حموم ک می برمت شروع میکنی ب آآآآآآآآآآآآآآآآآآ گفتن
ایشالا ک بهتر باشی بازم میام مفصل مینویسم