تاراجوووون عسل مامانتاراجوووون عسل مامان، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره
بابامحمدبابامحمد، تا این لحظه: 50 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره
مامان منیرمامان منیر، تا این لحظه: 41 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره
پیمان آسمانی عشق پیمان آسمانی عشق ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

برای تارای مامان و بابا

خرید ها و کادوهای تبریزاونم با تاخیر

این لباس هدیه دختردایی مامان دستش درد نکنه           این هدیه دایی مامان دایی حسین                        اینم هدیه خاله الهام و آیلار                 اینم کادوهای مامان و بابا                                                 ...
2 مهر 1393

کادوی روز دختر با تاخیر

سلام عزیزم ببخش  من و بابایی کادوی روز دختر برات با تاخیر خریدیم فقط امیدواریم ک دوسش داشته باشی  عزیز دل مامان ی دونه دختر گل مامان  فدای تو بشم ایشالا سال بعد سروقت کادوتو می خریم قربونت برم ...
2 مهر 1393

تارادر نمایشگاه گل و گیاه

سلام ب دختر گل مامان  خوبی عزیزکم  مامانم خوبه امروز اگر خدا یاری کنه خیلی چیزا برات مینوسم نمیدونی ک تو این چن وقت خیلی اتفاقا برات افتاده اما یک روز جمعه در شهریور 93 با خاله ها برنامه ریختیم ک بریم نمایشگاه گل گیاه ک تو پارک شهید  چمران کرج برگزار شد و خیلی عالی  بود مثلا میخواستیم از تو عکس بگیریم اما شما همش خوابیدی  اون روزا کمی  هم مریض بودی و بی حال  کل نمایشکاه هرکسی تور ودید ازت خوشش اومد همه فکرمیکردن تو دختر ژاپنی هستی !!! حالا فقط چن تا عکسی ک شد بگیریم رو برات میزارم     دوتا عکس دیگه ات رو هرکاری میکنم نمیشه بزارم!!!!!!!!!!!!!...
2 مهر 1393

Tara

سلام به همه دوستای گلم و دختر نازم تارا باید منو ببخشید ک خیلی دیر اومدم راستش خیلی سرم شلوغ بود و نت هم مشکل داشت ب سرعتی باور نکردنی فصل تابستون تموم شد  و مهر از راه رسید اولین تابستونی ک با تارا گذروندم تا حدودی سخت ولی پراز خاطره بود نی نی خوشکل مامان اولین پاییز زندگیت مبارک مامانی عاشق فصل پاییزه این فصل هزار رنگ و ایشالا پراز بارون  خلاصه نمیدونم از چی برات بنویسم عزیزم  امروز تقریبا بعد 5 روز اومدیم خونه خودمونیم !!!!شما خوابیدی منم سعی میکنم تند و تند  بنویسم امروز ک تا حالا سعی کردیم استراحت کنیم البته صب کلی باهم بازی کردیم  میخواستم ببرم...
2 مهر 1393

وقتی نی نی ناز مریض میشه.....

سلام نی نی جووووووووووونم  منو ببخش ک اینقدر دیر اومدم  جیگرمامان شما سخت مریض شده بودی ومنم حسابی مشغول شما بودم دورت  بگردم عزیزکم الانم با این ک از خستگی نا ندارم ولی می نویسم راستش ازوقتی از مسافرت برگشتیم یا تو مریض شدی یا من نمیدونم چرا ولی یک ماه اخیر خیلی سخت بود برامون دخترگلم اوایل ک شبا باگریه های بلند و جیغ از خواب بیدار میشدی یعنی اصلا نمیخوابیدی ک بیدار شی باید انقدر صدات  میزدم تا بیدار میشدی و آروم  خلاصه یک شب تو هفته پیش دیگه کلا شبو نخوابیدی صبش بابایی دیگه عزمش رو چزم کرد ک بریم دکتر ببینیم نی نی چی شده خب  رفتیم دکتر گفت ظاهرا سالمی ولی سونو نوشت تا ببینه مع...
21 شهريور 1393

یک عالم حرف نگفته برای یه دونه دخترم

سلام زندگی من سلام وجودم سلام عمرم  امشب مامانی دلش گرفته فکرنکن مامانت بچه شده یاحتی زود رنج نه تاراجان مامانت امشب گریه کرده  و بعد هم اومده تو خونه تو برات داره مینویسه  میدونی تارا زندگی خیلی پیچ و خم داره هزار بارباید بیفتی و بلندشی باید خیلی مقاوم و صبور باشی عزیزم اما گاهی صبرت نمیدونم چرا تعبیرب نفهمی میشه مامان گل آدم تو دنیا چن نفرو همیشه خاص دوست داره  وبهشونم اعتماد داره ولی متاسفانه همین خاص ها ............ نمیدونم دخترم صداقت تنها چیزیه  ک من و بابا ب تو خواهیم اموخت میدونی نمیدونم چی بنویسم عزیزم خیلی حرفا هیچ گفته نمیشن اصلا نمیشه بگیشون شاید حتی اگر بگی کسی باور نکنه ولی کمر...
11 شهريور 1393

دخترنازم روزت مبارک

  سلام عسل مامان  ازم دل گیر نشی ها ولی واقعا فرصت نداشتم بیام و بنویسم شرمندتم    البته دو روز پیش روز دختر بود و من تنونستم بیام و برات بنویسم بهرجهت اولین روز دختر تو رو بردم  پارک و کلی خوش گذروندیم تا نزدیک 2 نصفه شب همراه خاله ها اونجل بودیم شبم اومدیم تا صب   بیدار  بودی دیگه   دیروزم رفتیم مرکز خرید پروما کلا معلومه ک خانمی میگی چرا ؟؟معلومه دیگه  هیچ جا رو ب اندازه مرکز خرید دوست نداری اما بعدش رفتیم آب بازی     خیلی دوست داری آب بازی رو قربونت برم   این روزها عاشق نون شدی مخصوصا نون باگت وقتی از دستت میگیرم از گریه نفست قطع ...
8 شهريور 1393